این قدر با رویاهای من غریبه نباش

باور کن 

ما همه از تبار  واژگانی هستیم

که از گوشه امن آسمان

به اندوه بی پایانِ زمین رانده شدند

حالا

اگر می بینی هنوز هم به چند خط شعر ایمان داریم

از ترس آن است

که خطابه های غمگین زندگی

در ذهن پلید گریه غرق ِ مان نکند

وگرنه

وقتی بوسیدن لحظه ها را ممنوع کنند

دیگر نه شعری می ماند

نه اعتقادی

به خدا فرصتی نیست

بیا بانو

تا رسیدن فصل آن سکوت عجیب

فقط به اندازه ی چند ترانه کوتاه وقت داریم .