برگ صد و بیست و پنجم :....
حقیقتش اوائل فکر میکردم یک پری دریایی بدون دریای آزاد و مهتاب و عشق و ازاین جور داستانها حتما" میمیرد ولی ،... امروز فهمیدم نه تنها نمی میرد بلکه شاید حتی حاضر شود شبها تو گندابی در زامبیا بغل یک نره اسب آبی هم بخوابد.
روزگار غریبیه....
+ نوشته شده در شنبه سی ام آذر ۱۳۸۷ ساعت 15:14 توسط باران
|