تقریباً سه سال پیش ، یک نیمه شب پاییزی که عقربه ثانیه شمار کند تر از ساعت شمارش حرکت میکرد ، و با هر تیک و تاکش سنگینی لحظه ها رو بیشتر به رخم می کشید عاجز از سکون و رخوتی که به خورد لحظه های دنیای حقیقی ام رفته بود کلید power کامپیوترم را زدم به این امید که بتوانم در دنیای مجازی ، این شب را به نحوی سر کنم .
بعــد از چک کردن صندوق خالی ایمیل ها و سر زدن به چند چت روم بی محتوا ، به این نتیجه رسیدم که یک مقاله ای ، کتاب الکترونیکــی ، ... چیزی پیدا کنم که هم نوشته ای برای خووندن داشته باشم هم با save کردنش یک صرفه جوئی در کارت اینترنت و قبض تلفن کرده باشم . صفحه msn search auto رو باز کردم نمی دونم چرا و چطور شد که کلمه خاطرات رو تایپ کردم بعد از چند دقیقه چندین صفحه شامل کلمه تایپ شده ام مقابلم بود . بعداز چند بار بالا پایین کردن متوجه شدم که جزء بیشتر آدرسهای معرفی شده persianblog.com است از روی کنجکاوی وارد یکی از این آدرس ها شدم و بعد از چند لحظه یک دفترچه خاطرات الکترونیکی مقابلم بود و ...
این اولین باری بود که با وبلاگ آشنا می شدم آن قدر ذوق زده شده بودم که همون شب توی این وبلاگ فارسی صفحه ای برای خودم داشتم و نوشته ای . حدود یک سال شاید هم کمتر این صفحه رو داشتم ولی از روی بی تجربه گی یا هر چی که شما اسمش رو بذارین اکثر اطرافیانم می دونستند که این صفحه متعلق به منه ! این شده بود یک معضل چون هر پستی که توش می ذاشتم تا 24 ساعت باید به تلفنهایی جواب می دادم که متن نوشته رو کاملاً به خودشون گرفته بودند طوری که دیگه یواش یواش تو این دنیای مجازی هم باید مراقب کلمه ها و جملات و .... می بودم و سانسور شده و آرایش کرده حرف می زدم . همین باعث شد این صفحه رو کاملاً پاک کنم و بعد از یک وفقه یکی دوماهه خیلی محتاطانه و اینبار حساب شده و با نام مستعار و .... به blogfa اسباب کشی کنم . الان دو ساله که اینجام . چند وقت پیش تصمیم گرفتم بعد از دو سال یک تغییر دکوراسیونی بدم و به قول رئییس جمهور دوران اصلاحات تنوع و تجدد و نوگرایی ایجاد کنم تا دوستانی که به من سر میزنن هم از این تغییر لذتی ببرند هم از یکنواختی خارج بشن .از این رو قالب وبلاگم رو عوض کردم . و از یک صفحه روشن با نوشته های تیره به یک صفحه تیره با نوشته هایی به رنگ روشن رسیدم . اما archive مطالبم با صفحه جدید سازگاری نداشت و نوشته های تیره پیشین روی صفحه تیره قالب جدید قابل خواندن نبود . دلم هم نمی خواست قالب archive ام با وبلاگ متفاوت باشه . گفتم خیالی نیست تک تک نوشته هامو با رنگ و فونت جدید ویرایش می کنم و ....
همه اینها رو گفتم که بگم تو همین ویرایشها با نهایت تاسف و تأثر برای خودم و نوشته هایی که دوستشان داشتم کل مطالب archive ام ناپدید شد! نمیدونم چی شد ولی به هر دری زدم نتونستم به نوشته های قبلیم دسترسی پیدا کنم . از وبلاگ نویسان پیر هم مدد جستم اما سودی نداشت . حالا اینجا مجبورم از برگ اول شروع کنم .
پ. ن (1) : چند وقت پیش دوستی که نمی شناسمش برام کامنت گذاشته بود که " با اجازه کل نوشته هاتون رو به همراه archive مطالب قبلی save کردم " دوست عزیز کار بسیار خوبی کردی فقط اگه هنوز نگه شون داشتی یه لطفی بکن و برای منم بفرست .
پ .ن(2) : اگه کسی تو این مقوله سررشته داره و راه رسیدن به این مطالب ناپدید شده رو می دونه یک نسخه ای برای من بپیچه .